آغازه مستندات املای کلمه‌های متشابه
املای کلمه‌های متشابه - انتساب/ انتصاب PDF چاپ پست الکترونیکی
توسط ابوالفضل طریقه‌دار   
راهنمای مطلب
املای کلمه‌های متشابه
ارّابه/ عرّابه
انتساب/ انتصاب
تَزکه/ تَرِکه
جُمَل/ جُمَل
ذقن/ زغن
سوق/ سوق
غانغرایا/ قانْقَریا
کاندید/ کاندیدا
مَجاز/ مُجاز
منتفی/ منطفی
تمام صفحه‌ها

انتساب/ انتصاب:

انتساب: نسبت داشتن و مرتبط بودن .

انتصاب: گماشتن و نصب کردن.

 
اَنعام/اِنعام:

اَنعام: (به فتح اوّل) جمع«نَعَم» و به معنای«چارپایان» است.

اِنعام: (به کسر اوّل) به معنای«بخشش» است.

 

اَنْگُشت/ اَنْگِشت:

اَنْگُشت/ اَنْگِشت:

انگُشت: (به ضمن«گ») هر یک از اعضای متحرک انتهای دست‌ها و پاها.

انگشت:(به کسر«گ») به معنای« زغال».

 

اُولی/ اولی:

اُولی: (بر وزن گُویا)، مؤنث اوّل به معنای«نخست» و «نخستین» است و در تركیب«فلسفه اُولی» ی عنی«بخشی از فلسفه که به مسائل نخستین و معرفت امور ک لّی احوال موجودات می‌پردازد».

اولی:(بر وزن سَودا) صفت تفضیلی و به معنا ی«سزاوارتر» یا «صواب‌تر» است.

 

ایمن/ اَیمن:

ایمن: (بر وزن «بینش») به معنای«در امان، مصون، آسوده‌خاطر» است.

اَیمن: (بر وزن«عینک») اسم م کان است و در تركیب«وادی این» نام صحرای صعب‌العبور و پرمخاطره که کوه طور در آن واقع است.

 
بادنجان/بادمجان:

هر دو صورت، صحیح است، امّا در متون، بیشتر به صورت«بادنجان» آمده است.

بالُن/ بالِن:

بالن: (به ضم ل) واژة فرانسوی است به معنای«جسم کرو ی مجوّف، مملو از گازی سب‌تر از هوا که می‌تواند به آسمان صعود کند».

بالن:(به کسرل) واژه فرانسوی است به معنای«پستان‌دار دریایی و بزرگ‌ترین جانور کره زمی ن».

 
بانک/بانگ:

بانک: واژة فرنگی است به معنای«بنگاه اقتصاد ی».

بانگ: واژة فارسی است به معنای«فری اد».

 
بُتا/بِتا:

بتا:(به ضم اوّل) به معنای«ای‌بت».

بتا:(به کسر اوّل) بگذار.

 

بَدْوی/ بَدَوي

بدوی: (به فتح اوّل و سکون دوم)منسوب به«بَدْء» به معنای آغازی و ابتدایی است و بیشتر در دادگستری به کار م ی‌رود.

بدوی(به فتح اّول و دوم) منسوب به«بَدْوْ» به معنای«ب یابانی، بیابان‌‌گرد، صحرانشین» است.

 
برائت/براعت:

برائت: به معنای«بی‌گناهی و پا ک‌دامنی» و مجازاً به معنای«دوری و بی زاری» است.

براعت: به معنای«کمال فضل و ادب» و«برتری بر دیگران به علم» است.

بلوک / بلوک:

بلوک: (به ضم اوّل) ناحیه‌ای مشتمل بر چند قریه است.

بلوک: (به کسر اوّل)کشورهایی که در شیوة حکومتی کم و بیش یک‌سان‌اند؛ مثل: بلوک شرق، بلوک غرب.

 
بها/بهاء:

بها: واژه فارسی، به معنای«قیمت».

بهاء: کلمة عربی، به معنای«فروغ و روشنا یی».

 
پرتقال/پرتغال:

پرتقال: نام میوه‌ای است.

پرتغال: نام کشوری در اروپای غربی است.

 

پیژامه/ پیژاما/ بی‌جامه:

اصل این چند کلمه«پای جامعه» است(جامه‌ ای که در پا کنند)

عوام آن را«بیرحمانه» می‌گویند که غلط است. از سه صورت فوق،«پیژامه» رایج‌تر است.

 
تأثر/تحسُّر:

تأثر: تأثیر پذیرفتن. در تداول امروزة فارسی زبانان به معنا ی«رنج بردن و اندوهگین شدن» است.

تَحسر: افسوس خوردن، دریغ خوردن و توسّعاً به معنای«احساس حسادت ک ردن» است.

 
تَألّم/تَعَلّم:

تألّم: رنج بردن، درد کشیدن.

تَعَلّم: آموختن، درس خواندن.

 
تحلیل/تهلیل:

تحلیل: از هم گشودن و تجزیه کردن و نیز به معنای«حل کردن و هضم کردن» است.

تهلیل: لا إله إلَّا الله گفتن.