صفحهی 3 از 11
انتساب/ انتصاب:
انتساب: نسبت داشتن و مرتبط بودن .
انتصاب: گماشتن و نصب کردن.
اَنعام/اِنعام:
اَنعام: (به فتح اوّل) جمع«نَعَم» و به معنای«چارپایان» است.
اِنعام: (به کسر اوّل) به معنای«بخشش» است.
اَنْگُشت/ اَنْگِشت:
اَنْگُشت/ اَنْگِشت:
انگُشت: (به ضمن«گ») هر یک از اعضای متحرک انتهای دستها و پاها.
انگشت:(به کسر«گ») به معنای« زغال».
اُولی/ اولی:
اُولی: (بر وزن گُویا)، مؤنث اوّل به معنای«نخست» و «نخستین» است و در تركیب«فلسفه اُولی» ی عنی«بخشی از فلسفه که به مسائل نخستین و معرفت امور ک لّی احوال موجودات میپردازد».
اولی:(بر وزن سَودا) صفت تفضیلی و به معنا ی«سزاوارتر» یا «صوابتر» است.
ایمن/ اَیمن:
ایمن: (بر وزن «بینش») به معنای«در امان، مصون، آسودهخاطر» است.
اَیمن: (بر وزن«عینک») اسم م کان است و در تركیب«وادی این» نام صحرای صعبالعبور و پرمخاطره که کوه طور در آن واقع است.
بادنجان/بادمجان:
هر دو صورت، صحیح است، امّا در متون، بیشتر به صورت«بادنجان» آمده است.
بالُن/ بالِن:
بالن: (به ضم ل) واژة فرانسوی است به معنای«جسم کرو ی مجوّف، مملو از گازی سبتر از هوا که میتواند به آسمان صعود کند».
بالن:(به کسرل) واژه فرانسوی است به معنای«پستاندار دریایی و بزرگترین جانور کره زمی ن».
بانک/بانگ:
بانک: واژة فرنگی است به معنای«بنگاه اقتصاد ی».
بانگ: واژة فارسی است به معنای«فری اد».
بُتا/بِتا:
بتا:(به ضم اوّل) به معنای«ایبت».
بتا:(به کسر اوّل) بگذار.
بَدْوی/ بَدَوي
بدوی: (به فتح اوّل و سکون دوم)منسوب به«بَدْء» به معنای آغازی و ابتدایی است و بیشتر در دادگستری به کار م یرود.
بدوی(به فتح اّول و دوم) منسوب به«بَدْوْ» به معنای«ب یابانی، بیابانگرد، صحرانشین» است.
برائت/براعت:
برائت: به معنای«بیگناهی و پا کدامنی» و مجازاً به معنای«دوری و بی زاری» است.
براعت: به معنای«کمال فضل و ادب» و«برتری بر دیگران به علم» است.
بلوک / بلوک:
بلوک: (به ضم اوّل) ناحیهای مشتمل بر چند قریه است.
بلوک: (به کسر اوّل)کشورهایی که در شیوة حکومتی کم و بیش یکساناند؛ مثل: بلوک شرق، بلوک غرب.
بها/بهاء:
بها: واژه فارسی، به معنای«قیمت».
بهاء: کلمة عربی، به معنای«فروغ و روشنا یی».
پرتقال/پرتغال:
پرتقال: نام میوهای است.
پرتغال: نام کشوری در اروپای غربی است.
پیژامه/ پیژاما/ بیجامه:
اصل این چند کلمه«پای جامعه» است(جامه ای که در پا کنند)
عوام آن را«بیرحمانه» میگویند که غلط است. از سه صورت فوق،«پیژامه» رایجتر است.
تأثر/تحسُّر:
تأثر: تأثیر پذیرفتن. در تداول امروزة فارسی زبانان به معنا ی«رنج بردن و اندوهگین شدن» است.
تَحسر: افسوس خوردن، دریغ خوردن و توسّعاً به معنای«احساس حسادت ک ردن» است.
تَألّم/تَعَلّم:
تألّم: رنج بردن، درد کشیدن.
تَعَلّم: آموختن، درس خواندن.
تحلیل/تهلیل:
تحلیل: از هم گشودن و تجزیه کردن و نیز به معنای«حل کردن و هضم کردن» است.
تهلیل: لا إله إلَّا الله گفتن.
|