آغازه مستندات املای کلمه‌های متشابه
املای کلمه‌های متشابه - غانغرایا/ قانْقَریا PDF چاپ پست الکترونیکی
توسط ابوالفضل طریقه‌دار   
راهنمای مطلب
املای کلمه‌های متشابه
ارّابه/ عرّابه
انتساب/ انتصاب
تَزکه/ تَرِکه
جُمَل/ جُمَل
ذقن/ زغن
سوق/ سوق
غانغرایا/ قانْقَریا
کاندید/ کاندیدا
مَجاز/ مُجاز
منتفی/ منطفی
تمام صفحه‌ها

غانغرایا/ قانْقَریا:

نوعی بیماری است و املای آن به هر صورت فوق، صحیح است، امّا«قانقاریا» غلط است.

 

غربال / غربیل:

فارسی این کلمه«گربال» است. املا ی آن به هر دو صورت فوق، صحیح است.

 

غُره/ غِرّه

غره: (به ضم اوّل و تشدید دوم) روز اوّل ماه قمری.

غِرّه: (به کسر اوّل و تشدید دوم) فریفته، فریب خورده، مغرور شده(در تداول«غَرّه» می‌گویند).

 

غلیان/ قلیان:

آلتی برای کشیدن تنباکو، املای آن به هر دو صورت درست است، امّا «غلیان» صحیح‌تر است.

 

غَنا / غِنا:

غنا: (به فتح اوّل) توان‌گری.

غنا: (به کسر اوّل) آواز خوش.

املای هر دو کلمه در عربی به صورت«غناء» است ولی در فارسی همزة پایانی آن در گفتار و نوشتار، حذف می‌ شود.

 

غیظ/ غیض:

غیظ: خشم شدید.

غیض: کاهش آب، اندک.

 

فطرت/ فترت:

فطرت:(به کسر اوّل و سکون دوم) سرشت، طبیعت، خصوص یت هر موجود از آغاز خلقتش.

فترت: (به فتح اوّل و سکون دوم) فاصلة میان ظهور دو شخص بزرگ یا دو دوران خوش‌بختی و مجازاً به معنای«دورة رکود و سستی و ب ی‌حاصلی میان دو دوره فعالیت».

 
فطیر:

آرد سرشته‌ای که تخمیر نشده باشد. املای این کلمه به همین صورت صحیح است نه با«ت»(فت یر).

 

فهرس/ فهرست:

هر دو به یک معناست، ولی در فارسی باید« فهرست» نوشت.

 

قدر/غدر/ قَدَر:

قدر: (به فتح اوّل و سکون دوم) ارزش.

غدر: (به فتح اوّل و سکون دوم) بی‌وفایی، مکر، خدعه، فریب.

قدر: (به فتح اوّل و دوم) سرنوشت، تقدیر.

 

قَدَم/ قِدَم:

قدم: (به فتح اوّل و دوم) گام.

قدم:(به کسر اوّل و فتح دوم) قدیم بودن، از عهد ازل بودن، (در مقابل حدوث).

 

قفس/ قفص:

املای این کلمه در عربی«قفص» و در فارسی«قفس» است.

 

قلک/ غلک:

به ضم اوّل و تشدید و فتح دوم، به معنای«کوزة سفالین یا جعبة فلزی که از شکاف کوچكی در آن پول ریزند و اندوخته کنند». املای آن به صورت«قلک» صحیح است.

 

قوس قُزَح:

رنگین‌کمان، استعمال این تركیب با« و» عطف و به صورت«قوس و قزح» غلط است.

 

قیاس/ غیاث:

قیاس: در اصطلاح منطق، نوعی از استدلال است( از کلّی به جزئی رفتن یا از اصل به نتیجه).

غیاث: فریادرس، امداد، استمداد.

 

قیمومت/ قیمومیت:

به معنای«قیم بودن». هر دو به یک معناست، ول ی باید«قیمومت» بنویسیم.

 

ک، گ:

در مورد املای واژه‌ها با«ک» یا« گ» قاعده این است که:

1. در کلمه‌های بسیط اگر«ش» ساکن باشد باید به صورت«ک» نوشت،

مثل:

خشک، رَشک، زرشک، کشک، لشکر، مشک، آشکار، کوشک، مشكین، اشک و

2. در کلمه‌های بسیط اگر «ش» متحرک باشد با«گ» نوشته می‌شود مثل:

شگرف، شگفت، شگون، شگرد و

3. هر گاه کلمه‌ای که به«ش» مختوم است با کلمه‌ای که حرف آغازی آن«گ» است، تر كیب شود، با«گ» نوشته می‌شود، مانند:

خوش‌گل
پیش‌گو
پژوهش‌گر
دانش‌گاه