آغازه مستندات املای کلمه‌های متشابه
املای کلمه‌های متشابه - جُمَل/ جُمَل PDF چاپ پست الکترونیکی
توسط ابوالفضل طریقه‌دار   
راهنمای مطلب
املای کلمه‌های متشابه
ارّابه/ عرّابه
انتساب/ انتصاب
تَزکه/ تَرِکه
جُمَل/ جُمَل
ذقن/ زغن
سوق/ سوق
غانغرایا/ قانْقَریا
کاندید/ کاندیدا
مَجاز/ مُجاز
منتفی/ منطفی
تمام صفحه‌ها

جُمَل/ جُمَل:

جُمَل: (به ضم اوّل و فتح دوم) جمع جمله و معنای«جمله‌ها»ست.

جُمَّل: (به ضم اوّل و تشدید و فتح دوم) یعنی«حساب مبتن ی بر وضع عددی برای هر یک از حروف الفبا و شمارش آنها»(مثلا در تنظیم جدول‌های نجومی و خاصّه در ساختن مادّه تاریخ).

 

خطمی/ ختمی:

خطمی: نوعی گیاه گل‌دار. کلمه عربی است و باید به همین صوت نوشت و نه با«ت».

 
خرد/خورد:

خرد: (به ضم اوّل و سکون دوم) کوچک، ریز و اندک.

خورد: سوم شخص مفرد ماضی مطلق(از ماده خوردن).

در تركیبات به مقتضای معنا، گاهی آن و گاهی ا ین به کار می‌رود؛ مثلا گاهی خردسال، خرد کردن، خرد شدن، پور خرد به کار می‌رود و زمانی خورد و خوراک، خورد و خواب و جز اینها. خرده‌فروشی، خرده‌گیری، خرده‌بینی، خرده‌مالک، خرده بورژوا، خرده‌کاری، خرده‌حساب، خرده‌ر یز، یک خرده، خرده خرده(اندک اندک).

سال‌خورد، سال‌خورده.

اصطلاح عامیانه«خورده برده» که از خوردن و بردن گرفته شده است با هم ین املا صحیح است و نباید آن را«خرده برده» نوشت.

 

خط/ خد:

خط: موی نورسته بر چهره نوجوان.

خد: گونه، رخ، عارض.

خَلط/ خِلط:

خَلط: (به فتح اوّل و سکون دوم) مخلوط کردن، به هم آمیختن و مجازاً به معنا ی«مشتبه کردن» است.

خِلط: (به کسر اوّل و سکون دوم) یعنی« چیز آمیخته شده با چیز دیگر».

 

خُمار/ خَمّار/ خِمار:

خُمار: (به ضم اوّل) احساس سنگینی و افسردگی پس از رفع نشئة مشروبات الکلی یا مواد مخدر.

خَمّار: (به فتح اوّل و تشدید دوم) باده فروش.

خِمار: (به کسر اوّل)روبند، روسری.

 
خواربار:

املای این کلمه به همین صورت یعنی بدون«واو عطف» است و نه به صورت «خواروبار»

 

خورش/ خورشت:

غذایی که همراه غاذایی ساده به عنوان مکمّل یا برای تغییر ذائقه خورده شود. املای آن به هر دو صورت صحیح است ول ی امروزه بیشتر«خورشت» می‌نویسند.

 

حوزه/ حوضه:

حوزه: ناحیه(اعم از کوچک و بزرگ).

حوضه: مقدار زمینی که رودخانه‌ای آن را مشروب میکند. حوضه را نباید با«آب‌گیر» اشتباه کرد، آب‌گیر«پهنه‌ای است که آب آن به یک رود می‌ریزد». بنابراین«آب‌گی ر» در سرچشمة رود و «حوضه» در پایین رود قرار دارد.

 

حوله/ هوله:

این کلمه به معنای«دست‌مال پرزدار مخصوص خش کاندن دست و صورت و یا تن است» و به احتمال مقرون به صحت اصل آن«حُلّه»(نوعی پارچة کتانی ظریف و منقّش) است. بنابراین باید با«ح» حطّی و به شکل حوله نوشته شود، نه هوله.

 

حایل/ هایل:

حایل: اسم است به معنای«آن چه میان دو چیز واقع شود و مانع اتصال آنها باشد».

هایل: صفت است به معنای«ترس‌ناک، هول‌ ناک».

 

حِلف/ حَلف:

حلف: (به کسر اوّل) عهد و پیمان«حِلف الفضول» پیمان جوان‌مردان.

حلف: (به فتح اوّ) سوگند.

 

حور/ هور:

حور: کلمة عربی به معنای«زی بای بهشتی»

هور: واژة فارسی به معنای«خورشی د».

 

حیات/ حیاط:

حیات: زندگي

حیاط: فضای سرگشودة درون خانه که اطرافش دیوار است.

 

دُگمه / دُکمه / تُکمه:

هر سه واژه به یک معناست، اما«دگمه» صحیح‌تر است.

 

دِماغ/ دَماغ:

دِماغ: (به کسر اوّل) مخ، ذهنِ اندیشنده.

دَماغ: بینی، شامه.

 

دی / دی:

دِیْ: (به کسر اوّل) نام ماه دهم سال شمسی است.

دی: دیروز، توسعاً به معنای«زمان گذشته» است.