صفحهی 4 از 11
تَزکه/ تَرِکه:
تَرْکه: (به فتح اوّل و سکون دوم) واژة فارسی به معنا ی«شاخة باریک و درازِ بریده از درخت».
تِرِکه: (به فتح اوّل و کسر دوم. البته در تداول به فتح دوم) کلمة عرب ی به معنای«اموال بازمانده از مرده».
تشت/طشت:
تشت، واژة فارسی است و املای آن به هر دو صورت صحیح است، ول ی امروزه باید به صورت«تشت» نوشت.
تُشک/ تُوشک/ دشک/ دوشک:
به معنای«زیرانداز رختخواب» اصلا این واژه تركی است. امروزه باید به صورت«تشک» بنویس یم.
تصفیه حساب/ تسویه حساب:
تصفیه: در عربی به معنای«پاک کردن و پالوده کردن» است. و تصفیهحساب در موردی به کار میرود که حساب، پرداخت و پاک شده باشد و دیگر کسی طلبکار نباشد. همین تركیب، مجازاً به«هر نوع اقدام عملی برای انتقامجویی و كینهک شی» به کار میرود.
تسویه: مساوی کردن، یکسان کردن، همسطح کردن. و تسویهحساب به معنای«ایجاد تعادل و موازنه در حساب» است. این تركیبی به معنای مجاز ی به کار نمیرود و با تصفیه حساب، مرادف نیست.
تعویض/تعویذ:
تعویض: مصدر یا اسم مصدر و به معنای«عوض کردن» است.
تعویذ: مصدر است و به«دعایی که م ینویسند و معمولا به بازو یا گردن میبندند» گفته م یشود.
تفریق/ تفریغ:
تفریق: کم کردن عددی از عدد د یگر.
تفریغ: فارغ کردن و خالی کردن.
تمیز/ تمییز:
تمیز در لغت عرب نیامده است و به جای آن تمییز میگویند که در فارسی نیز رایج بوده است. ولی در فارسی از قدیمترین زمانها، تم یز را نیز به عنوان گونه«تمییز» به کار بردهاند.
امروزه«تمیز» منحصراً به جای«تمیی ز» به کار میرود.
تنبور/ طنبور:
یکی از آلات موسیقی. واژه فارسی و معرّب آن،«طنبور» است.
امروزه باید به صورت«تنبور» بنویسیم.
تهدید/تحدید:
تهدید: ترساندن، بیم دادن.
تحدید: حد و مرز جایی را مشخّص ردن.
ثمن/سمن:
ثمن: کلمة عربی به معنای«قی مت».
سَمَن: کلمة فارسی و نام«گُلی»معروف است.
ثمین/سمین:
ثمین:(بر وزن«زمین») به معنای گران بها.
سمین:(بر وزن«زمین») کلمة عرب ی به معنای«فربه و چاق» است.
سمین، بیشتر در تركیب «غثّ و سمی ن» به معنای«لاغر و چاق» و «ریز و درشت» به کار میرود که مجازاً به معنای«کمبهاو پربها» ،«سست و محکم» است.
ثواب/صواب:
ثواب: اسم است به معنای«پاداش»(علیالخصوص پاداش اخرو ی).
صواب: صفت است به معنای«درست، صحیح» ی ا«بهجا، مناسب».
ثَمَر/سمر:
ثمره: میوه و مجازاً به معنای«حاصل و نتیجه» است.
سمر: افسانه و حکایتی که زبانزد مردم باشد.
جَذر/جَزْر:
جذر: ریشه، و در اصطلاح ریاضی، جذرِ هر عدد، عددی است که با ضرب آن در خود، آن عدد حاصل شود.
جزر: فرو نشستِ آب دریا بر اثر حرکت ماه(مقابل مدّ).
جزء/ جزو:
املای این کلمه به هر دو صورت صحیح است و هر دو به یک معناست اما اصل این کلمه در عربی با همزة پایان ی(جزء) است لیکن فارسی زبانان از قدیم آن را با«و» پا یانی و به صورت«جزو» نیز به کار بردهاند.
جَهاز/ جهیز/ جهیزیه/ جهازیه:
جَهاز: کلمة عربی است و به معنای«آنچه از اسباب و اثاث و مال که همراه عروس به خانة شوهر فرستند.
جهیز: در عربی، صفت اسب و به معنای«تندرو و چاب ک» است.
جهیزیه و جهازیه از ساختههای فارسی زبانان در دوران متأخر و به معنای همان«جهاز» است.
|