صفحهی 10 از 11
مَجاز/ مُجاز:
مجاز: (به فتح اوّل) غیر حقیقی.
مجاز: (به ضم اوّل) اجازه داده شده، دارای اجازه.
مُحال/ مَحال:
محال: (به ضم اوّل) ناممکن، ناشدنی، باطل، ناروا و توسّعاً به معنای«نامعقول و ابلهانه» است. معنای دیگر آن،«حواله شده» است که در تر كیب«محال علیه» یعنی«طرف حواله، براتگ یر» به کار میرو.
مَحالّ: (به فتح اوّل و تشدید«ل») جمع محَلّ به معنای«م کان» است.
محظور/ محذور:
محظور: ممنوع، حرام(در مقابل مباح و حلال).
محذور: آن چه از آن میترسند و توسّعاً به معنای«مانع» و «گرفتاری» است. پس«محذور اخلاقی» و «محذور داشتم و نتوانستم ب یایم» و … درست است نه«محظور اخلاقی» و…
مزمزه/ مضمضه:
مزمزه:(مخفف مزهمزه) فارسی است به معنای«چشی دن» یا«نرم نرم خوردن».
مضمضمه: کلمة عربی است به معنای«گرداندن آب در دهان برا ی شستن آن». امروزه«مضمضه» فقط مصطلح رسالههای عملیة فقه ی است و در فارسی روزمره به کار نمیرود.
مَسّ/ مَسْح:
مس: (به فتح اوّل و تشدید دوم)به معنای«دست مالیدن به، دست زدن به( چیزی یا کسی)» است.
مَسْح: (به فتح اوّل و سکون دوم)«مالیدن دست آغشته به آب وضو بر پیشِ سر و پاها» است.
مستغلات:
در عربی«غلّه» به معنای«کرا یه حاصل از خانه و دکان و زمین زراعی و جز اینها» و « استغلال»(با حرف«غ») به معنای«غلّه آوردن» است. اسم مفعول کلمه اخ یر،«مستغل»(به فتح غ) یعنی«خانه یا دکان یا هر نوع محلی که از آن کرایه م یگیرند» و جمع آن«مستغلات» میشود.
این کله را غالباً با«ق» و به صورت «مستقلات» مینویسند که غلط است.
مستور/ مسطور/ مسطوره/ مستوره:
مستور: پوشیده، پنهان.
مسطور: نوشته شده، به سطر درآمده.
مسطوره: نمونة کالا. این کلمه فقط مستعمل فارسی زبانان در قرن اخیر است، گفتهاند که اصل مسطوره از واژه«موسْتِرِ(Muster) آلمانی است که دقیقاً به همان معنا ی«نمونه کالا» است. پس بهتر است به صورت«مستوره» نوشته شود.
مِصراع/ مِضرَع:
به معنای«نیمهای از یک بیت شعر». هر دو صورت آن درست است.
معتنی به:
قابل اعتنا و مهمّ و در تداول به معنای«هنگفت». اگر«ع» را از آن حذف کنیم(متنابه) غلط است.
معونت/ مئونت:
معونت: کمک و یاری.
مئونت: خرجی برای تأمین زندگی، رنج و محنت.
مفروض/ مفروز:
مفروض: فرض شده، تصور شده، مطرح شده.
مفروز: جدا شده، مجزّا و مشخص شده.
مَقام/ مقام
مقام:(به فتح اوّل) درجه، پایه، مرتبه، محل سکونت و اقامت.
مقام: (به ضم اوّل) فقط به معنای«اقامت» است.
مکاتب/ مکاتیب:
مکاتب: جمعِ«مکتب».
مکاتیب: جمعِ«مکتوب».
ملغمه:
حرف سوم این حرف«غ» است و نه«ق».
مُلک/ مِلک/مَلِک/ مَلَکه/ مَلِک ه:
ملکه: (به فتح اوّل و دوم) یعنی«كی فیتی نفسانی که ثابت و تغییرناپذیر باشد».
ملکه: (به فتح اوّل و کسر دوم) مونث«مَلِک» و به معنای«شهبانو» است.
|